ای آسمانیترین یار! با تو بودن سهم کمی نیست
دلم گم شده بود، همه جا را گشتم اما پیدایت نمیکردم، تا اینکه تو را در آسمانیترین شب پرستاره یافتم و نیمه گمشده دلم را نیز...
با تو قلم سبزم را دوباره به دست گرفتم
تا با تو زیبا ترین جمله دنیا را بسازم
جملهای که فقط با حضور سبز تو توان ساختنش را دارم
ای آسمانیترین یار
با تو بودن سهم کمی نیست
اما بی تو بودن
خزان هزاران بهار ندیده است
پس بمان با من!
بمان تا بودنم با تو رنگ دوباره بگیرد
رنگ یک دنیا رفاقت، صمیمیت، عشق و احساس
با تو باید واژهها را معنا کرد
واژه های ناگفتهام که مدتی است در بغض فرو نرفتهام مانده
تنها بهانه ماندن من انتظار دیدن تو است
و فقط بودن درکنارتو مرا به آرامش سبز خواهد رساند
بمان بامن!
به امید ظهور مولای عشق
مولای سبزپوش که عمریست ظهورش را تشنه ایم
چراکه او حضور دارد، ولی نمیدانم کی خواهد آمد؟!...
|