آزادی از نظر شریعتی

مطالبی که مینویسم مقوله  آزادی از نظر شریعتیه خیلی قشنگه/


                

و من که بیزارم از گفتگو از ......وبا تو گفتن از دردها و رنجها وغمها وشکنجه ها که در هوای تو دیده ام که نه رسم مردی است که پیش دوست از آنچه در هوای دوست کشیده اند سخن گفتن و نه شیوه مردی که دل دوست را آزار دادن...

                                                    آزادی

ای ازادی .تورا دوست دارم. به تو نیازمندم.به تو عشق میورزم .بی تو زندگی دشوار است .بی تو من هم نیستم . هستم اما من نیستم .یک موجودی هستم تو خالی.پوک. سر گردان . بی امید . سرد. تلخ .بیزاز .بدبین.کینه دار .عقده دار.بیتاب. بی روح.بی دل.

بی روشنی.بی شیرینی. بی انتظار.بیهوده.

منی بی تو.یعنی هیچ.به مهر تو پرورده ام/ ای آزادی  .کاش با تو زندگی میکرده.با تو جان میدادم . کاش در تو میدیدم.در تو میخوفتم.بیدار میشدم.مینوشتم. میگفتم. حس میکردم. بودم.زندگیم بخاطر تواست .جوانیم بخاطر تواست. وبودنم بخاطر تو است

و دریغم اید از ان لحظه ها که بدین قصه ها بسر اید وناچار میپرسم که تو چه میکنی؟چه می اندیشی؟و در چشمهای تو که همواره در ارزوی انم که در اعماق ان بمیرم ودیگر بر نگردم ///چگونه بیدار میشوی ؟چگونه ای ؟؟چگونه بیرون میروی ؟چه میگویی ؟چه حالی داری ؟؟چه حرفی داری ؟با که ای ؟با انها چگونه ای ؟کجا میروی ؟لحظه ها وساعتها راچگونه پایمال میکنی؟؟چگونه میگردی؟؟بیشتر چه میکنی ؟بیشتر چه می اندیشی ؟/بیشتر کجا میروی ؟ کی ها کجا میروی؟وبعد کی بر میگردی چگونه بر میگردی ؟وچه میکنی ؟چگونه میگذرانی وچگونه شب را نیمه شب میکنی ؟بگو ذره به ذره .

لحظه به لحظه ...

                   من باید بدانم .... هر دانستن من یک نوع با تو بودن  من است/هر ندانستن من یک نوع با تو نبودن است !!اگر هم اکنون بدانم چه میکنی ؟کجایی با که ای ؟من نیز میدانم باید کجا باشم .با که ام چه میکنم ............ 

                            (برگرفته از کتاب خودسازی انقلابی اثر دکتر علی شریعتی)